فقط چشمان سبزه سن او را نشان می دهد - می توان تجربه زیادی را احساس کرد، و بدن جوان است، حتی با سینه ایستاده او نمی توان گفت که او ممکن است چنین پسر بالغی داشته باشد. تماشای مادر اغوا شده اش جالب تر بود. حرکات، اشارات با بدنش - با این کار او به هر کسی که سال ها جوانتر بود، سر می زد. و حتی بیشتر از آن در خود جنس، او با هر کس دیگری همخوانی داشت. هوشمند، داغ، داغ. در یک کلام - بالغ.
برادر یکی از همکلاسی هایش تصمیم گرفت صورتش را نفروشد و به دوست دختر خواهرش لعنتی زد. و وقتی خیلی خوب پیش رفت، او را در تمام سوراخ هایش لعنت کرد و او را با تقدیرش دوش داد. چنین زیبایی را باید هر جا که ممکن است کوبید، چنین هدیه ای را نباید از دست داد.