پسرخوانده دیوانه شد - او از نامادری خود خواست تا به او کمک کند تا بار را پیاده کند! در نهایت او فقط یک بار قبول کرد که این کار را انجام دهد. ها-ها-ها، و بعد خودش اعتراف کرد که پدرش هرگز او را اینقدر باحال نکشیده است. ماهی را روی قلاب گرفتید - اکنون برای مدت طولانی روی آن بال می زند!
چه عوضی! پس می خواهید برای خود یا دوست پسرتان سلفی بگیرید، مهمان من باشید. اما انجام این کار با تلفن معلم شما گستاخانه است. و شما باید برای وقاحت هزینه کنید، و از نظر فیزیکی - این همان چیزی است که او منتظرش بود! و من به شما می گویم، او به نمرات خود علاقه ای ندارد. برای عوضی هایی مثل او مهم است که معلمش را لعنت کنند تا بتوانند به دوستانشان درباره آن لاف بزنند. و سپس دیک او را مسخره کنید. حداقل این یکی دیک بزرگی دارد.
الاغش زشته