این نوک پستان روستایی راه خود را در اطراف گل میخ های اصیل می شناسد. وقتی آب شلنگ زد، نیتش مثل چشمانش روشن بود. تنها چیزی که در ذهن داشت شلاق زدن بود. کارمند کشاورز یک مرد ساده است. او موافقت کرد که فوراً لکه مرطوب او را غوطه ور کند. خب، عوضی مو قرمز به چیزی که می خواست رسید - یک وعده شیر بخار پز در صبح او را خوشحال کرد. فقط چنین آرزوهای صادقانه ای مبارک!
به طور خاص در این مورد، این ضرب المثل درست است - شما دوست دارید سواری بروید مانند هزینه سفر خود. و این در مورد پول نیست، چرا که سواران خودرو دوست ندارند پول بپردازند - خوب، او پرداخت نکرد. راننده کسب و کار را با لذت ترکیب کرد: او شرکتی برای جاده پیدا کرد و با این کار تنش را کنار زد. اگرچه برای کسانی که آن را تا آخر تماشا کرده اند، واضح است که دختر فقط فریب خورده است. شاید این به او بیاموزد که برای خدماتی که استفاده می کند بپردازد، به جای تلاش برای گرفتن رایگان در همه جا!
اوه من میخوام برم اونجا