و دختر به تنهایی مسیر انحرافی را طی می کند - اینگونه است که بابا روشن می شود. چه مردی می ایستد وقتی چنین الاغ خوش ذوقی دور او می چرخد. البته وقتی گذاشت تو دهنش مثل ساعت پیش میرفت. او از چه چیزی باید خجالت بکشد - بلافاصله مشخص است که او عاشق دیک است ، چرا اقوام را امتحان نکنید. حتی بیدمشک تنگش هم نمیتوانست در برابر چنین دیکی مقاومت کند - آن را طوری گذاشت که حتی خود او هم آبش را میخورد. بعد از کم کردن سینه هایم بالاخره آرام شد. آره، این یک نوک پستان است.
چنین زیبایی شکلاتی هر کسی دوست دارد لعنت کند، زیرا او هیکلی زیبا، چشمان بی حال و دهان بزرگی دارد که مانند آبنبات چوبی دیک را می مکد. می بینید که دختر باتجربه و بسیار پرشور است و حرکات و گریه های بلند همراه با ناله او این را نشان می دهد. و نوک سینه های سیاه او چقدر جذاب به نظر می رسند، و من فکر می کنم که آن پسر بیهوده دوست احمق خود را لعنتی نکرد و بسیار لذت برد.
آیا نامادری شما جنگل خود را به شما نشان داد؟