اولین برداشت من از خانم این بود که آیا او را روی جلد مجله دیده ام؟ او یک زیبایی است. اما وقتی بلوزش را درآورد و سینه های زیبایش زیر آن ظاهر شد، دیگر هرگز به صورتش نگاه نکردم. آن مرد دیک خود را به الاغش می چسباند، و من نمی توانم خودم را از سینه هایش جدا کنم - تاب می زنم، انگار هیپنوتیزم می کنم. صداش هم خوبه مخصوصا وقتی که تموم میشه.
ویکتوریا، من می توانم آن را انجام دهم.